بسم الله الرحمن الرحیم

ایندفعه بیاید قوی شروع کنیم (الکی)

میتونید اولین این اهنگ رو گوش بدید بعد برید توی فاز جدی

 


FIRST LOVE 
بیشمار راه برای اینکه خدا مارو تنها کنه و به سمت خودمون هدایت کنه هست.
این راهی بود که اون انتخاب کرد برای من توی اون زمان.
 

 

خوب اول از همه کادر یه مغازه رو داریم

انگار شوگا صرفا یه رهگذر بوده ولی یهویی تصمیمیش عوض میشه

خشانت به خرج میده و شیشه رو میشکنه و میره تو

 

بعد دزدگیر به صدا درمیاد . هشدار این دفعه فقط برای خود شوگاست.

ایا این تازه شروع ماجراست؟

به حال یونگی سردرگم دنبال هر نشانه یا علامتی از طرف بقیست.

میشه گفت اون به نوعی گمشده یا شایدم چیزی یادش نمیاد یا شایدم توی یه رویاست؟...

 

 

میشینه پشت پیانو و یه نت سوت مانند رو میزنه شاید یه نشونه بتونه خودش بده به بقیه.

 

کم کم ناامبد میشه ولی یهو اونم یه پاسخ دریافت میکنه

یه صدای سوت...

 

 

سراسیمه میره دنبال منبع صدا 

ولی چیزی نیست

و توی یه جاده ی بی انتها ی مسخره گیر میکنه

ایا من باید تغییر کنم؟
اگه یه راه دیگه انتخاب کرده بودم،اگه توقف کرده بودم و به گذشته نگاه کرده بودم...
 

 

 

یهو یه ماشین میاد و از روش عملا رد میشه

حتی زمین هم خونیه..

ولی اون سرپاست انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده؟ چطوری ممکنه؟

جواب اینجاست

در واقع اون اصلا بعد نداره و یه چیز نامرئیه ....

 

 

اما دوباره ی صدای سوت بر میگرده

و دوباره به حال و هوای قبلیش بر میگرده و بازم دنبال مرکز صداست.

 

 

و یهو یاد جیمین میوفته

 

ماشین کتلت شد.

و یونگی ای که هرچی میره باز میرسه به نفطه ی اول.

وای یاد کورالین افتادم وقتی فرار کرده بود و داشت در میرفت دوباره رسید به همون خونه هه . یادش به خیر یه مدت 24.7 تا با فامیل جمع میشدیم کورالین میدیدیم بعدش که فروزن و السا اومد ولی همه به کورالین بی نوا خیانت کردیم البته...

 

 

 

خوب اینجا به چند تا چیز دقت کنید

خودم توضیح واضحی برای این صحنه پیدا نکردم و کلی این پارت خیلی گنگ بود ولی چنتا چیز که به نظر خودممیرسه رو میگم

ولی واقعا نمیفهمم چرا اون در بازه... قبلا مطمئنم بسته بود...محض رضای خدا 500 تا چیزم راجع به تئوری ها خوندم ولی همه رد شده بودن ازش...

شاید راننده ی ماشین ازش رد شده... هی خدا 

اعصابم خورد میشه وقتی چیزیو نمیتونم بفهمم ولی بازم راجع به این سکانس تحقیق میکنم اگه چیزی پیدا کردم ادیت میکنم -____-

اما بحث اصلی

این سکانس اشنا نیست؟ ما اینو قبلا چند بار دیدیم. اول توی پارت 1 یه صحنه پیانو ی سوخته رو نشون داد. بعدش رفت توی چشمای جونگکوک و یه صحنه هم اونجا دیدیم.

توی پارت 2 هم دوباره همین صحنه رو دیدیم. یادتون که هست؟

حالا بیایید خودون قیمه هارو بریزیم توی ماستا و یه نتیجه ای بگیریم.

میشه چندتا برداشت کرد

اول شاید اینا هشدار هاییه که یونگی به جونگکوک و جیمین میده که برادرجان خطر در کمینه.

دوم شاید زمان وقوع پارت 4 که برای یونگیه در اینده است و در واقع اون دوتای دیگه تونستن اینده رو ببینن و بر عکس نظر قبلی ایندفعه انگا اونا خطر رو برای یونگی احساس کردن.

سوم شاید زمان پارت 4 دوباره بر عکس بالایی گذشته است و دارن گذشته رو میبینن...

چهارم که از همه احتمالش به نظر من بیشتره اینه که

اینا همه ارو کلون و مسخره ی خودشون کردن. XXD 

ولی جدی چون مثل نوت ها هیچ چیزی افزون بر اینا منتشر نشده هرچی که هست تئوریه و قشنگیش اینه که ادمم میتونه ذهنشو باز بذاره.. باز بذارید پس.تامام

 

 

در اخر هم لوگوی شوگولی

 

خوب تا اینجا داستان لوگو ها ساده و مشخص بود ولی از این به بعد لوگو ها توی هم ادغام میشن

دلیلش چیه ؟ برای این سوال خیلی گشتم و جمع بندی کل چیز هایی که خوندم و دیدم اینه

احساسات مشترک

ببینید الان اینجا لوگوی شوگا با جیمین ادغام میشن.

طی اتفاقاتی که قبلا مفصل براتون تعریف کردم اینا از هم جدا شدن و بینشون فاصله افتاد.

حالا خوب بعضی ها باهم صمیمی تر بودن

مثلا نامجون با تهیونگ  یونگی با جونگکوک و هوسوک با جیمین. جین بچه که تکه. یه عقاب همیشه تنهاست:"))

حالا هم بونگی هم جیمین احساس مشترکشون باهم یه چیزه. عذاب وجدان

اونا احساس بدی  میکن چون فکر میکنن اگه پیش هوسوک و جونگکوک بودن نمیذاشن همه چی به چوخ بره.


 

 

کلابیه های پیانو با سیب گاز زده ادغام شد و شد خط های عابر پیاده یا نماد خیابون.

که به نظر من بر میگرده به همون سکانس که یونگی با یه ماشین به صورت مجازی تصادف کرد شاید توی افکارش و یهو یاد جیمین افتاد. برای همینه که این دوتا به هم گره خوردن...

دارم مغز پیچ میشم از طرفی هم هی میخوام ساده بنویسم... این وسط خودم دارم جر میخورم... :"|||

 

 

 

#۵ Reflections
 دنیای دیگری نیز درست از وسط خانه ی ما شروع میشد ، که کاملا با دنیای اول تفاوت داشت . این دنیا داراری مردمانی متفاوت ، زبانی متفاوت و خواسته ها و قرارداهائی متفاوت بود . مردمانی که این دنیای دوم را شامل میشدند عبارت بودند از : دختران خدمتکار ، کارگران مرد ، آدمهای شرور و بیرحم ، داستان های ارواح ، شایعات فضاحت بار و چیزهای اسرار آمیز بسیار مانند : کشتارگاه و زندان ، زن های مست و بددهن ، گاوهای درحال زایمان ، و اسبهای از کارافتاده . همراه با داستانهایی از ویرانی ، قتل و خودکشی ؛ که تمام این چیزهای وحشتناک را درهمه جا میتوانستید پیدا کنید .
{قسمتی از کتاب دمیان}

 

تیزر یا نشون دادن کانتینری که شاید قبلا همه توش جمع میشدن ولی حالا نامجون توش تنها میشه شروع میشه.

 

نامه ی جونگکوک به دستش رسیده ...

 

خوب تصویر معروفه بازم/

وجود این تصویر در اینجا به نظر من برای اینه که مارو دوباره یاد جونگکوک بنداره و نشونه ای باشه برای یاداوری اون. یادتونه توی اون تیزر اول هم یهو کلاغ ها اومدن تو؟ 

 

 

بعد شروع میکنه به تتوی اون عکس پرنده یا ققنوس

 

توی کتاب شخصیت اصلی کلی نامه ی بی جواب برای دمیان میفرستاد. شاید اینجا هم بار یه پیوست باشه به کتاب//

در اخر بعد از تتو کردن طرح نامجون اونو اتیش میزنه

شاید یه جوری میخواد از دستش خلاص شه... 

 

تیکه ی سوخته رو میندازه توی ویسکی و میخوره./// حقیقتا نمیدونم چرا//

 

بعدشم پس میوفته معلوم نیست چرا نامجون کند کاری که بازارد پشیمانی؟

 

اما یهو بدنش شروع میکنه مثل تتلو دفتر نقاشی میشه :")) نامجون ببخشید با تتلو کقایست کردم پشیمونم. العفو

 

البته اینجا صدای تلفن هم شنیده میشه و لی نامجون بهش توجه نمیکنه. صدای تلفن در واقع همون تهیونگه که وقتی پلیس دستگیرش کرده داره به نامجون زنگ میزنه.

 

 

 

یادتون هست توی قسمت های اول بود فکر کنم بهتون گفتم نامجون روی شیشه نوشت "you must survive" ؟

نامجون دوباره اون رو دید و یاد اون تصمیمش افتاد

ایا اون تصمیم که یهو همه چیو ول کنه و بره درست بود؟


 

 

فضا بندی رو ببینید

چنتا لایه لایه ایینه است

یاد شرک افتادم میگفت ما دیوا مثل پیازیم/لایه لایه... ولش کن باز دارم چرت و پرت میگم...

شاید این افکارشه که چند قسمت شده و هی داره بازتابشون رو میبینه

 

 

 

یهو صدا ها شدت گرفت.

NO MORE DREAM LYRICS
توی ایینه چی میبنی الان؟

ای کاش میتونستم خودم رو دوست داشته باشم...
 

اگه بخوایم ظاهری نگاه کنیم فقط صدا ها شدت یافته 

آماااااااااا

شاید با نشانه هایی که بهش داده شد و تلنگر هایی که خودش به یاد اوورد داره یه چیزایی یادش میاد و به اگاهی میرسه مثل بقیه///

 

یهو انگار یادش افتاد

اقا یه تهیونگ بچه ای بود دوستم بود الان کمک میخواد اون وقت من دارم چی میکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

 

خوب فشفشه

شاید به خودتون بگید فشفشه اینجا چی میگه این وسط مثل پیام بازرگانی/

فشفشه درواقع یه نماده 

به معنا ی تولدی دوباره

برای مثال من یه جایی خونده بودم توی نمایش تندباد شکسپیر هم هنگام تولد کودک از فشفشه استفاده شده!

حتی توی بقیه ی موزیک ویدئو های دیگه ی بی تی اس هم ما باز با فشفشه ملاقات میکنیم.

پس 

دنگ

نامجون به خودش اومد و رفت به سمت صدای تلفن

 

این صحنه رو که یادتونه؟

توی پارت تهیونگ هم دیدیمشون

 

اما  حسنی به مکتب نمیرفت اگه میرفت جمعه میرفت///

حالا که رفته قفله!

سعی کرد قفل رو باز کنه ولی نشد

این قفل قفل ظاهری نیست که بشه با چکش و خشانت بازش کرد

این قفل به نظر من نشونه ی فاصله ی زیاد و حل نشدنی بین اون و تهیونگه.

درسته که یادش اومد و الان قصد کمک به تهیونگو داره ولی گاهی وقتا عواقب تصمیم های گذشته رو باید داد.

...

 

دست اخر کلمه ی "lier" روی کیوسک نمایان شد...

این صفت دروغ گو در واقع وجدان خودش بود. حس میکرد که یه دروغ گوئه که نتونسته به عهدش وفا کنه...

 

در اخر هم لوگوی نامجون و داستاناش/

 

 

خوب ایندفعه لوگو های ادغامی لوگوی نامجون و جونگکوکن

حالا

میدونی چَرا>؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ {خدا منو ببخشه که هی بنده های خدارو مسخره میکنم.اخه خدایی چطوری میشه اونایی که کنارشن از خنده پاره نمیشن؟من یکی از دوستام توپوق بزنه از شدت خنده مهم نیست توی کوچه خیابون پارک مدرسه یا بیمارستانم از شدت خنده پهن زمین شده و نیم ساعت میخندیم> حقیقتا این اخرای کنکور حدود 6 ماه 7.8 نفری میرفتیم کتابخونه... تجربه ی زیبایی بود چون اخرین روز کتابخونه دعوایی شد با مسئولین و کارمون به حراست کشید.. نه که قبلنا نرسه ها نه ولی چون روز اخر بود وفرداش کنکور بود اتفاقاتی افتاد  یهو دیگه صدامون خلی بالارفت...باید بگم الان عضویتم به حالت تعلیق درومده...}

خوب برگردیم سر بحث اصلی

برای تلفیق و ادغام این دوتا لوگو دوتا دلیل نسبی وجود داره

1/پیوست های زیاد و شباهت این دوتا پارت با هم دیگه

2/یادتونه گفتم دلیلش میتونه احساس مشترک باشه؟؟ خوب احساس مشترک ایننجا هم میتونه احساس شکست باشه.

جونگکوک و نامجون احساس شکست میکردن چون کنار دوستاشون نبودن یه چیزی مثل همون قبلی ها!/

 

بریم لوگو ی اصلی رو تا اینجا ی کار داشته باشیم

 

 

 

 

یه چیز دیگه که برای خودم جالبه اینه که درسته لوگو ها تغییر میکنن ولی لوگوی پوستر های اصلی همون 3 تای اولن/

 

#۶ Mama 
به چهره اش که شباهت زیادی به پسرش داشت خیره گشتم . زنی زیبا و باوقار مینمود که در لبخند دوستانه اش قدرت درونی آشکار بود و در نگاهش خیرمقدم و تکمیل آرزوهایم را میتوانستم ببینم . در سکوت دستهایم را سمتش دراز کردم . صدایش گرم و عمیق بود و من مانند شرابی شیرین آنرا نوشیدم .
 

 

 

 

خوب اینجا یه چیز ظریف داریم

توی قسمت assessment یا همون تشخیص نوشته شده

سندروم منچاوزن

خوب اگه این اسم رو سرچ کنیم با دریایی از اطلاعات روبه رو میشیم ولی چیزی که میشه توی دوخط گفت اینه:

 

عارضه مونشهاوزن در دسته اختلالات ساختگی قرار می‌گیرد، در این اختلال بیمار برای جلب توجه یا همدردی دیگران، شروع می‌کند به تظاهر به داشتن بیماری یا ناخوشی خاصی که وجود خارجی ندارد یا حتی گاه خودزنی نیز می‌کند. او اگر علایمی از بیماری داشته باشد، در آن‌ها غلو می‌کند، طوری‌که پزشکان شک می‌کنند و انواع آزمایش‌ها را برای بیمار درخواست می‌کنند.

 

 

نمیونم چرا دقیقا ساعت 1 / ولی شاید میخواد زمان بندی مشخص رو بگه...

 

خلاصه سر یه تایم مشخص یه اتفاق عجیبی میوفته

همون قرصایی که براتون توضیح دادم توی مطلب قبلی...

 

خلاصه یکیشو میخوره

 

 

حالا اینجا دوباره یه چیز باحال

توی تیزر یا پارت جیمین که اسمش دروغ بود همین صحنه رو دیدیک ولی با یه تفاوت

اینجا رو ببینید قرص از سمت بالا میوفته پایین یه چیز روال و عادی 

اما اونجا حالت سورئال داره و از پایین میره بالا!

چیزی که من حدس میزنم اینه که زمان اینجا حال و عادیه

ولی توی اون پارت زمان شاید به عقب برمیگرده و جیمین سعی داره هوسوک رو که به نوعی رفیق فابشه نجات بده>>!

شاید میخواد بگه هنوز میشه زمان رو دست کاری کرد و هنوز جای امید هست...

 درواقع فلسفه ای که بی تی اس از اول پیش گرفته اونها رو از پسرانی سرکش و عصیان گر و بیزار نسبت به دنیای اطراف به پسرانی آزاد اندیش که راه تکامل رو طی میکنن، تبدیل کرده . 
 توی دومین ام ویشون به اسم no  هم از همین کپسول ها بهشون داده میشد. کپسول های قرمز رنگ در دومین موزیک ویدیوشون توسط یکسری افراد که قصد محبوس کردن و کنترل اونها رو داشتن داده میشد ، و بعد از اینکه به دستور اونها کپسول ها خورده شد تمامی اعضا حالتی شبیه مثل هوسوک بهشون دست داد . 
 

 

ولی کارگردان عاشق این سکانسه که از چشم یه تیکرو فیلم بگیره ها/// کاری نداریم.

با خوردن یه قرص اون تصویر ابراکسس رو دید. ابراکسس رو که یادتونه؟ اگه نه دوباره شما رو ارجاع میدم به قسمت 1 WINGS :)

 

پرهای بالش ،تشویش زیاد خود هوسوک ، رنگ های نئونی و جلوه های ویژه باعث شدن صحنه های خیلی قشنگ و سورئالی درست بشه.

واقعا تصویر برداری و نور پردازیش باعث میشه برای بار دوم بخوام زوزه بکشم... بار اولو که بادتونه مجا بود؟ 0_*

 خلاصه نقریبا از هوش میره و زمانی که اثر قرص ها تقریبا از بین رفتن بلاخره به وسیله ی نور از خواب بیدار میشه

 

به سمت نور حرکت میکنه

 

از محل تعبیه شده و چشمی در به بیرن نگاه میکنه

و چیز جالبی میبینه...

 

دیدید باز هم تصویر معروفه:"))))))))))))))))))))))))))

 

از جایی که داخلش بود خارج میشه و اتفاقا این کانتینره خیلی شبیه اونیه که نامجون توش بود//

 

به سمت قاب مبره و انگار نیاز به یه ارام بخش داشته باشه سمت اون شکلات که براش مثل یه نماده میره

 

حالا یه فکت

چند وقت قبل درحالی که اصلا قصد نداشتم هیچ وقت وبلاگ داشته باشم و باشماها این چیزا رو درمیون بذارم و وسط کنکور بودم؛ هر وقت وقت خالی پیدا میکردم و میرفتم راجع به تئوری ها فکر میکردم و نوی یه سالنامه افکارمو و چیزایی که خونده بودم مینوشتم توی یدونه تحلیل راجع به بی تی اس یه مطلبی راجع به شعار شرکت اسنیکرز شنیدم.

الان رفتم سرچش کردم و چیزای باحالی راجع بهش پیدا کردم که اینجا گفتنش خالی از لطف نیست. ^_^

     

 

البته من وقتی گشنمه اشبتاهی مرتکب نمیشم چون اساسا کاری نمیکنم تا بهم غذا برسه...

 

خوب دوباره بر گردیم ...

 

بعدش انگار به اون دانایی یا فکری که باید میرسید رسیده و لبخند میزنه:)
مارو اسکل کرده مرتیکه...

I NEED YOU LYRICS
اسمون ابیه و خورشید داره میدرخشه.
 

البته به پشت سرش توجه کنید فضا عوض شده ... خدایا دارم دیوانهه میشمممممممم

 

اسکار بهترین سکانس هم میرسه به سکانس پایانی

اون  تصویر معروفه تبدیل میشه به ایوا یا همون حوا ی خودمون//

 

 

ولی بیاید یه چیزی ببینید پشماتون مثل من بریزه...............

الله اکبر زبانم قاصره دیگه حتی زوزه هم نمیتونم بکشم..........

من هنوز توی زندگیم بدون خط کش انقدر دقت ندارم که خط صاف بکشم. اون وقت بچه های مردومو ببین...

 

در اخر هم از هرچه بگذریم سخن لوگو خوش ترست.

این از خود لوگوش

 

ابن هم ادغامشون.

حالا دلیل و احساس مشنرک بین هوسوک و وی چیسته؟

گناه

هوسوک به جیمین قول داده بود خوب بشه و دیگه از اون قرصا نخوره ولی ...

وی هم توی یه روایت پدرشو کشت و نوی روایت دیگری که درواقع یه زمان دیگه بود پلیس گرفتش که هردوشون مصداق بارز گناه هستن.

 

و در اخر شکل نهایی لوگو تا این لحظه

 

 

خدایا هنوز یکی دیگه مونده......

البته چون جینه اشکالی نداره/

 

A WAKE
پرنده میجنگه.این برای اینه که از تخم بیرون بیاد.
دنیا مثل تخم مرغه.
اونی میتونه به دنیا بیاد که دنیاشو خراب کنه.
پرنده به سمت خدا پرواز میکنه؛اسم اون خدا... ابراکسس ه.


 

 

جین پشت میزی نشسته و به نواخت پیانو گوش میده . داخل بشقاب تنها سیب بهشتی دیده میشده و گل سوسن در گلدان .
گل سوسن نماد عشق خطرناک ممنوعه ست 

 

عنوان “بیدار” مربوط به هشیاری اعضا است و همینطور اشاره ای به هشیاری امیل سینکلر نسبت به تغییر زندگیش ...

 

این که چیزی توی گوششه رو واقعا تظری ندارم

در موردش گشتم ولی چیزایی رو که پیدا کردم دوست نداشتم.

پس اصلا تنیگمشون چون همه ی این چیزا تئوریه و هیچ کدوم 100 درصد درست یا غلط نیست.

 

 
وقتی جین سیب رو بدست میگیره ، اشاره داره به خواسته ای ممنوعه و خطرناک . 
جین سیب رو  رها میکنه ، تمثیلی از رها کردن گذشته . 
 

 

دلیلی که عکس ها گرفته میشه برای حفظ و نگهداری از یک خاطرست . جین با ناراحتی از گل سوسن عکس میگیره . گل سوسن همون نماد عشق خطرناک و ممنوعه . جین اصرار داره این عشق رو حفظ کنه . 
 

بعد شاهد شمع های سیاهی هستیم که شعلشون خاموش میشه ، اشاره به مرگ ، اما در صحنه ی دوم شمع ها کاملا سفید هستن . این تفاوت رنگی مربوط میشه به موضوع دو دنیای متفاوت


 
 

 

بعد میره توی اتاق و در پشت سرش بسته میشه...

خط خطی ها ی پشت در شاید نشونه های تقلا هاییه که قبلا جین کرده...

 

به ایتم ها دقت کنید؛ همه اشنااا  شاید این جا ذهن جین ه و داره همرو با خودش مرور میکنه و افکارش احاطش کرذن.

 

 

فندک و آتش نقش مهمی رو در تمامی ام وی های بی تی اس داره ، مثل نوعی مهر و امضا . فندک و آتش زدن معمولا به شوگا که نقش کلیدی بی تی اس ه اشاره داره و اکثر اوقات همین فندک رو در دست اون میبینیم .
 
جین بعد از چند بار روشن کردن فندک درست مثل موقعی که جونگ کوک برای اینکه شوگا رو از دنیای درونی خودش بیرون بیاره فندک رو فوت و شعله اش رو خاموش میکنه ، جین هم همینکار رو میکنه . 
 

 
وقتی جین گلبرگ های تکه تکه شده ی سوسن رو به آتش میکشه از دنیای درونی خود بیدار میشه ، و اون رو درحالی که روی تخت دراز کشیده میبینیم ، فضای اطراف درحال تغییر کردنه . 

 

دیدید گفتم کارگردان عاشق این سکانسه؟ بفرما
جین به یاد قرقی میفته و پرده هارو کنار میزنه یا به عبارتی هشیار میشه . 


پشت پنجره آینه ای قرار داره که باز هم تمثیلی از آخر کتاب و خداحافظی دمیان و سینکلر ه . 
 

 

 

” ما گریستیم و خندیدیم ، ولی باز هم زیبا بود “. 
 

از اتاق خارج میشه و به یه راهرو میرسه با کاغذ دیواری های ابراکسس...

جین از کنار سیب میگذره . از راهروی زندگی یا همون مسیر تکامل عبور میکنه و به تصویر قرقی همون پرنده ی تکامل میرسه . درهای دیگری که در راهرو وجود داره اشاره ای به اعضای دیگره

 

و دوباره این ققنوس یا همون قرقی معروف کتاب!

 

 
این مثل چیزی که باورش داشتم نبود...
من فقط باورش کردم.
چون این تنها چیزیه که میتونم انجامش بدم.
من میخوام بمونم
من میخوام بیشتر رویا پردازی کنم
ولی وقت رفتنه؛...؛این حقیقت منه.
من باید پر از زخم باشم؛
ولی این سرنوشت منه.
ولی من هنوز تقلا میکنم
شاید بتونم بلاخره پرواز کنم.
درست مثل اون گل ها ، درست مثل اینکه من هم بال دارم.
شاید هم هیچ وقت نتونم...

شاید نتونم اسمون رو لمس کنم ؛ ولی دست هامو بیرون میکشم ؛ میخوام فرار کنم.
فقط یکم بیشتر...

 

 

 

بعد دوربین عقب گرد میکنه و 6 تا عکس !

 

عکس ها به مرور واضح میشن

عکس گل که ابندا گرفته ششد نماد خود جین بود

این 6نای دیگه هم برای بقیه ی اعضاست

واضحه کدوم برای کدومه نه؟ ^_^

و لوگو ها

 

خوب 

مثل اینکه واقعا تموم شد.

اگه تا اینجا خوندید و با من همراه بودین باید بهتون دست مریزاد بگم...

بذار یه نگاهی به ساعت بکنم.. ساعت 4 و نیمه دخنر. از ساعت 7 و نیم صبح که چشامو باز کردم پای لپتاپم............

از همون موقع هم دارم هی کم و بیش اینو مینویسم و پادکست های مختلف مخ تیلید کن گوش میدم... مثلا اگه بخوام وضعیت همین الانو نوصیف کنم باید بگم برقا رفته،با گوشیم اینترنت رو هات اسپات کردم،کولر خاموشه،و دارم پادکست گوش میدم راجع به محسن نامجو و اینو مینویسم. واقعا وضعیت زیبا و یوسیدنی ای...

خوب دیگه خسستتون نمیکنم و میرم که لش کنم و صدای این پادکست رو هم خفه کنم.

فعلا خداحافظ