بسم الله الرحمن الرحیم
خوب بریم که بخش دوم رو داشته باشیم
صدای جیرجیرک که مثل صدای دوش اب جیغ می زد در این وهله متوقف شد
_توی یک سکوت ناگهانی_
من پی بردم زندگی بی انداره زیباست
فقط این حقیقت که تو درونش تمام تفاوت هارو می سازی (نفی جبرگرایی)
_حتی اگه یه رویا بود_
به هرحال ابن جایی بود که من انتخاب می کردم باشم.
*این متن هایی که اول هر فیلم گفته می شه یکم گنگن. اول کلی گشتم یه ترجمه ی انگلیسی خوب پیدا کنم و بعد ترجمه کنم. جاهایی که _اینطوری ان_ جاهایه که خود متن پرانتز باز کرده و برای خودشه. اما جاهایی که(توی پرانتزه) توضیح بیشتر خودمه.
V رو داربم. با اون دختره که داشت از سوپر دزدی می کرد:/
اما کجا؟
توی یه صحنه و میزانسن شبیه جایی که جین (شابد پارتنر) خودش رودید.
نکته ی جالب: اون داره به موبایل نگاه می کنه. تنها راه ارتباطیش با پسرا شاید.
و بعد یهو می بینتشون.
شاید توی خاطره های ذهنیش شایدم گالری گوشیش:))
SUGA IS ME 24/7...
این تصاویر که در واقع از پرولوگ گرفته شدن رو یادتونه؟
شباهت رو می بینید؟ :)
انگار سعی داره تداعی خاطرات بکنه.
بعدش دوباره نامجونو می بینیم
باز هم داره از فاصله ی دور نگاش میکنه. هم چنین تصمیم میگیره که برای همیشه از فکرش بیرون بیاد برای همین کش موش رو بدون اینکه متوجه بشه میذاره کنارش و میره...
جونگکوک و یونا:))))
و اما یهو یه چیزی توجهش رو جلب می کنه..
و اون چیسته؟
بله.
ما داریم دختری رو می بینیم که با شوگا بود اما اون چیزی نبود که توجهش رو جلب کرد
در واقع سبک اهنگیش یا اهنگی که میخونه یاداور شوگاست.
شاید یه اهنگی داره می خونه که از شوگا یاد گرفته.
***فندک شوگا:))
"چیزی که اینجا ما الان متوجه می شیم ارتباط نزدیک بین شوگا و این دختره است
و نشون میده که جونگکوک برای یه زمان طولانی ای با شوگا ارتباط نداشته....
شوگا رو داریم که خیمه زده بود روی موبایلش و منتظر یه پیام یا یه چیزی از دختره بود احتمالا
همچنین می بینیم که داره یه ابنبات می خوره. همون که دختره بهش داد به جای سیگار... آه✨
اما چیزی که می بینه به نظر چیزی نبوده که منتظرش بود...
*من همیشه موقع اسکرین گرفتنا حواسم هست چیزی نباشه ها.. اینو الان دیدم که افتاده.. چه اهنگ نوستالژی ای هم گوش میدادم اینجا..*
دقیقا توی اون لحظه ای که به گوشی نگاه می کنه جین میگه:
چرا شادترین لحظات به ترس های ناگهانی منتهی می شن؟
به گذشته نگاه می کنم
من در تمام مدت می دانستم که در زیر دنیای پر زرق و برق جلوی چشمانم فریب من نهفته است
همه چیز(باورها) با یک نسیم باد فرو ریخت
برگشتم، کنار رفتم، به سادگی چشمانم را بستم.
می ترسیدم. می ترسیدم از اینکه انچه که هستم را دوست بدارم...
خیلی خیلی سعی کردم این عکس رو واضح کنم ولی نشد...
حتی دوساعت توی فتوشاپ باهاش ور رفتم و چنتا وبسایت استفاده کردم ولی نشد که نشد..
از قصد طوریه که نمیشه دید😑😅
و اما برسر شوگا در اخر چه امد؟!
بعد از اون تماس تلفنی دیگه ادم سابق نشد😂
اما چرا مگه کی بود و چی گفت؟
طبق نظر من
ما کوکی رو توی 14 هم توی بیمارستان دیدیم. پس تصادف قبل ترش اتفاق افتاده. تاریخ این اتفاقات هم توی تصویر اول زده 8م.
پس میتونه مثلا از جین شنیده باشه که کوکی تصادف کرده و این اتفاق باعث این بشه که بزنه زیر میز و حتی رابطش رو با دختره بهم بزنه. چون فکر می کنه بودن با اون یعنی غفلت از کوک.
حتی این یکی از پوستر هاست...
که نشون میده درسته باهم حرف نمی زنن ولی بازم باهم دوست هستن... هی
و ما دوباره وی رو داریم در حال تداعی گذشته...
وسط وندالیسم اجتماعی شون:))) یهو پلیس از راه می رسه وی رو دستگیر می کنن....
جناب جیهوپ رو داریم و دوست عزیزش ریوجین:)))
از اون طرف جناب جیمین رو داریم که تنهاست...
نکته ی جالب اینه که توی سکانس جیهوپ ما لامپ هارو به عنوان دریچه های امید داریم ولی جیمین دور تا دورش تاریکیه...
توی صحنه ی بعدی در جالی که سعی می کنه با ریوحین برقصه بهش صدمه می زنه و می خورن زمین...
{یه ذره تند می رقصه نه؟ فکر می کنم برای اینه که عادت داشته به تنهایی تمرین کردن... و کلا... هی}
داره دستاشو می شوره و خون روی اون پاک نمیشه...
ابنو داشته باشین توی خاطرتون چون توی تحلیل های بعدی باهاش زیاد کار داریم.
از اونطرف کوکی میره به اتاق دختره و می بینه جا تره و بچه نیست...
حالا یا مرخص شده یا مرده..
به چشم برادری قابل تعمل..
تصاویر به اندازه ی کافی گویا هستند نه؟
جینی که از شاد کردن پسرا عاجز بود میخواست دختررو شاد کنه ولی اون هم مثل بقیه دجار اسیب شد...
و دقیقا مثل داستان اولیه ی گل اسرالدو هیچ وقت نتونست گل رو به دستش برسونه...
بعد از تصادف دختره، جین می گه:
اگه می تونستیم زمان رو به عقب برگردونیم دقیقا باید به کجا بر می گشتیم؟(برگردیم کجا به کدوم برهه که بیشتر جلوی شروع بدبختی رو بگیریم؟)
اگه یه زمانی برسیم به مکانی که بتونیم اشتباهاتمون رو انجام ندیم،
ایا خوشبختی ما دائم خواهد بود؟
اکنون دوباره 30 ام اگوست
ایندفعه گلدون رو داریم که نیوفتاد
بله...(اشک)
جین عزیز=مصداق بارز فداکاریXD
حتی اگه زمان بگذره و فصل ها بیان و برن
مکان هایی هستند که رسیدن بهشون محاله
هنوز طوفان هایی هستند که باهاشون مواجه نشدی
دوست داشتن بدون ترس
شک کردن و جدا شدن
صرفا زندگی کردن مانند شخصی که هستم.
جین عزیز داره می گه حتی اگه زمان هم بگذره باز چیز هایی هستن که در اراده و اختیار تو نیست. طوفان هایی که سر راهته بلاخره هستن به هر جهت. اما مهم اینه که تو باید همشون رو بپذیری و صرفا زندگی کنی به عنوان کسی که هستی؛ بدون واهمه دوست داشته باشی و حتی اشتباه کنی. اشتباه کردن مختص توئه پس تا میتونی زندگی کن و از چیزی نترس.
چقدر خوب... یه بار دیگه از اول بخونیدش..
پیام امروز
این جمله بود اصلا...:*)))
اما یادتونه اولین متن رو ایتدای پست؟
اول داشت می گفت همه چیز تحت اختیار من و توئه. و به گونه ای جبر گرایی رو مطلق رد می کرد
اما میشه گفت کل این اتقاقات اقتاد تا بهش یاد بده همه چیز تخت اختیار تو نیست
((در واقع))
اگر به اندازه ی کافی به دریا نگاه کنی، حالت ها و دیوانگی هایش، زیبایی ها و وحشت هایش، همه ی داستان هایی را که نیاز داری به تو خواهد داد. درباره ی عشق و خطر و درباره ی اینکه زندگی چه چیزی را در تور های تو قرار خواهد داد. دریا این حقیقت را به تو نشان می دهد که گاهی سکان در دست های تو نیست و کاری بیشتر از اعتماد به اینکه همه چیز درست می شود نمی توانی انجام دهی.
خلیج نقره ای جوجو مویز
تموم شددد
دست و جیغ و هورا
خوب
هم اکنون زمان لب به سخن گشودن است
استارت این پارت رو همونطور که مشاهده می کنید از 18 دی زده بودم. shame on me
بعدش انگار بمب خورد تو زندگیم
البته نمی شه تاثیر تنبلی رو نادیده گرفت، منم اینجا نیستم که بهانه بتراشم. البته اگه تا اینحا خوندی و الانم داری جملات منو می خونی که افرین بهت.
ولی اوایل خیلی درگیرش بودم و خوب این تحلیل ها از من خیلی وقت میگیره. به طور میانگین اگه بخوایم حساب کنیم یه بارباید چند دور فیلم یا ویدئو رو نگاه کنم و فکر کنم. بعد برم جنتا تحلیل پیدا کنم و بخونمشون.بعد جالا می رسیم یوتوب. اونجا باید چنتا ری اکت و تحلیل ببینم. بعد دوباره برمی گردیم به تحلیل های مقاله طور اولیه. و شروع می کنیم نوت برداری.
این مراحل خودش قشنگ یک هفته زمان می گیره. اگه هم بخوام خیلی سریع باشم و 24/7 براش زمان بذارم.. ام دوروز؟ اره اینطورا
بعدش زمان گیر ترین چیزه. باید دونه دونه اسکرین بگیرم از صفحه و اونارو سیو کنم با شماره و ایناش تا قاطی نشه و بعدش اپلود و بارگذاری حدود 100 تا یا اگه کوتاه باشه 80 تا غکس. اما اون بلاد سوییت تیرز ها فکر کنم روی هم 200 300 تایی عکس شد...
حالا دیگه وقت نوشته. تازه این وسطه کلی چیز جدید پیدا می کنم که راجع بهشون نمی دونم و باید برم پی اونا یا کلی عکس جدید که باید اونارم وسطش اسکرین بگیرم و بیارم.
خلاصه
کل این روند درسته زمان بر هست ولی برای من به شخصه حوصله سر بر نیست. و وقتی که یهو ول کردم خیلی همش این داستان توی سرم بود که زودتر شاخشو بشکنم اما بعدش به خودم گفتم
یه دقیقه استوپ کن. سوال اصلی رو از خودت بپرس
چرا داری این کارو انجام میدی؟
مگه هدف فقط حس خوب و نوشتن چیز های کاتینگ ادج نیست؟؟؟
پس زمانی انجامش بده که اعصاب و حوصله داری.
و بعدش یه مدت حدود 3 ماه کلا نیومدم بیان. حتی پنل رو هم چک نمیکردم. به کل حذفش کردم و فکوس کردم روی زندگیم.
اما الان اینجام و توی سال جدید بلاخره حوصله اش اومد. و قصد دارم ادامه بدم. اما این فقط احتماله چون اممم ادم از اینده خبر نداره که.. داره؟...:)))
محتوی این ویدئوی جینگول هم به کل highlight reel ها و هم به حرف های پایانی من کاملا مربوطه. پس ازش لذت ببرید.
""فعلا""