بسم الله الرحمن الرحیم
خوب قبل از هرچیزی چون یه مدت نبودم میخوام یه روند کلی بذارم
خوب این همون تایم لاین با خط زمانیه که به عنوان اولین پست گذاشتمش
قسمت های هایلایت شده اون هایی هستن که توی 3 قسمت قبلی BANGTAN UNIVERSE گفته شده
راستش از اول میخواستم هر موزیک ویدئو رو جدا جدا بذارم ولی این قسمت ها خیلی قاطی پاتی بودن و اصلا امکان نداشت دونه دونه بذارم ...امیدوارم متوجه منظورم بشین..
ولی بقیه یکم مستقل ترن و پیچیدگی های بیشتری هم دارن .در کل امکان جدا جدا گذاشتنشون خیلی بیشتره و بهتر هم هست
پس بزن بریم.
نوبتی هم باشه نوبت WINGS و ون فیلم کوتاهاشه که توی لیست هم نمایش داده میشه
همون طور که مشخصه کانسپت و موضوع این البوم بر اساس کتاب دمیان هرمان هسه بیان شده
دمیان-هرمان هسه PDF اینم کتابش برای اون دسته از دوستان دیگه خیلی علاقه مند:)))
7 تا فیلمه و هر کدومش منحصرا به یکی میپردازه
اول هر کدوم هم یه متن گفته میشه که ترجمشو میذارم چون به محتواش مرتبته
begin#1
قلمرو روز و شب
دو کلمه ی متفاوت از دو قطب متفاوت. که این دفعه باهم مخلوط شدند.
خوب قسمت اول راجع به جونگکوکه و بر اساس فصل اول کتاب دمیان هم هست. "دو دنیای متفاوت"
منظور از دو دنیا تقابل نیکی و شر هست یا شب و روز نمادین که با هم مرتبط و درامیخته اند. یه چیزی مثل یین یانگ
بذارید یه فکت جالب بهتون بگم
خود شخص شخیص هرمان هسه،همیشه از طرف دولت کشورش یعنی المان به خاطر افکارش مورد فشار بوده پس تصمیم میگره یه اسم مستعار انتخاب کنه به اسم امیل سینکلر که یکی از دوستاش بوده.
حالا چی این جا جالبه؟ این که خود سینکلر هم یه ترکیبه
SINCLAIR:SIN+CLAIR
SIN:به انگلیسی معنای گناه میده
CLAIR:هم به فرانسوی معنی روشنی میده
@_@
حالا یه چیز چیز تر دیگه هم میخوام بهتون بگم
یه MV هم هست که مقدمه ی این البومه و فقط هوسوک داره توش میرقصه ولی چیزی که اینجا حائز توجهه اسمشه
BOY MEETS EVIL که میتونه زیر پوستی اشاره به خود این اقا هم داشته باشه...
خوب دیگه بریم سر بررسی این تیزر
دقت کردید هی اینو میگم بعد دوباره چیزای دیگه میگم؟...
پس بذار یه چیز دیگه هم اضافه بگم همین الان که اینو مینویسم دارم اهنگ تا از در اومد معینو گوش میدم :) پس خیلی نرید تو حس
اول فیلم یه صدای سوتی میاد که هی کم میشه
به تختش توجه کنید
میله هاش یاد اور دوتا مکانه 1.پرورشگاه (زندان جسم) 2.اسایشگاه یا تیمارستان (زندان ذهن)
به طور کلی درگیر اسارت فکری شده.
اسارت فکری نام نوعی بیماری مدرن میباشد که معمولا مواقعی رخ میدهد که افکار و سوالات بصورت یکدفعه ای به مغز حمله ور شده و آسودگی را از انسان سلب میکند . اسارت فکری در آخر منجر به کابوس دیدن یا بختک افتادگی میشود.
پیانو ی سوخته نشونه ای از گذشته است.
اقا من هرچی فکر کردم نفهمیدم اون پوستر عکس کیه و نوشته ی روشم هر چی میتونستم راجع بهش سرچ کردم همش پرت بود// ولی از اونجایی که اصلا توی چارچوب ذهنیم نمیگنجه ازش رد شم اگه شما فهمیدید بهم بگید... تنکس
بعدش صحنه ی تصادفش رو با جین به خاطر میاره که توی قسمت قبل کامل بهش پرداخته بودم.
و سپس از خواب بیدار میشه. در واقع داشت کابوس میدید.
حالا یه جمله برای ما نمایش داده میشه
چون طلوع خورشید دقیقا قبل از تاریک ترین نقطه است.
بعدش این عکسو پیدا میکنه که بازتابی از شوگاست.
و توش نشون داده میشه که ممکنه اسیب ببینه
بعد طراحی صحنه به کلی عوض میشه
و اون تصویر شوگا رو توی بوم میبینه
و دوباره بازتاب پیانو که نماد شوگاست توی چشمای جونگکوک
پیانوای که داره نابود میشه در واقع خود شوگای روی لبه ی پرتگاهه
درخت خشکیده و صدای کلاغا که همشون واضحه نمماد چی هستن ... اتفاقات شوم
الان اگه دقت کنید دارن به همون دوتا زمان رو نشون میدن توی یکیشون داره بازون میاد و توی دیگه اتیش ... اصلا من عاشق همین پارادوکس های جشم نوازم
نکته:ببینید بچه ها من هر سایت یا مطلبی که مشابه این قضیه پیدا کردم چه انگلیسی چه فارسی هر کدوم از اینا رو که میگه کلی پیوست میزنه به کتاب دمیان و میگه مثل کتاب مثلا اینجا هم اینطوری اما من این کارو نمیکنم چون 90 درصد شماها کتاب رو نخوندید و این فقط باعث پیچش متن یا سختی شماها میشه و باعث میشه با جمله ی اه این دیگه چی بود صفحه رو بندید. پس اگه جای دیگه ای مطلب مشابه ای رو خوندید نگید این دختره که هیچ کدوم از اینا رو نگفته بودا.. :"))
اقا این نقاشی یا تصویر رو میبینید؟ معلومه اگه چشم داشته باشید...
ولی این رو از زوایای مختلف قراره همه جا از این به بعد ببینیم پس براش اسم میذاریم "تصویر معروفه" اسمشه ها...
بعدش اون عکس اول که تصویر شوگا به عکس ققنوس که نماد ازادی و کمک رسانیه ظاهر شد
در اخر هم خودش مثل یکی از فصل های کتاب که اسمش پرنده ای که تلاش میکنه سر از تخم در بیاره تبدیل میشه و بال در میاره.
پس جونگکوک باید بره پی نجات دادن
لوگوی جونگکوک
#2 LIE
خونه ی والدین من،این من واقعی رو ساخت.این قلمرو برای من اشنا بود. مادر و پدر علاقه مند و سخت گیر.مدل رفتاری اونا و مدرسه.
این پارت هم درباره قسمت اول کتاب بعنی دو دنیا ی منفاوته
خوب دوباره تصویر معروفه
همون طور که میبیند تصویر در بر گیرنده ی مه هستش و این یعنی چیز هایی وجود داره که از دید ما پنهانه
خوب به اینجا دقت کنید
دوربین جلوی بازوی مکانیکی قرار داره و در واقع از اون دست خبر دار نیست و فقط حالات جیمین رو ضبط میکنه
کارت و نشانه ی جونگکوک
انگار میخواد یه هشداری بهش بده . حالا یه چیز جالب: نحوه ی نشون دادن کارت رو ببینید.شبیه داورا توی بازی فوتباله وقتی دارن کارت هشدار یا اخطار میدن !_!
اینجا دوتا نکته هست
اول اینکه دقیقه ی دوربین با دقیقه ی فیلم اصلی یکسانه.انگار با شروع فیلم دقیقا دوربین هم شروع به فیلم برداری کرده.
و دومی اینکه جیمین نمیخواد دوربین متوجه کارت و تغییر حالتش بشه در حالی که توی ذهنش اشوبه
درست مثل پارت قبل باز هم کارت تغییر کرد
ولی جیمین هنوز مجبور به تظاهره!
بعد دوربین عقب میره و به نوعی انگار ما میریم داخل ذهن جیمین
رنگ ابی
در حالت عادی این رنگ یعنی ارامش حقیقت (اگه این معنی شو در نظر بگیریم باز یه پارادوکس میسازه با اسم این قسمت!)
اما این ابی اسمش ابی خفقان یا ابی گرگ و میشه
توی فرهنگ شرق به معنای افسرگیه.البته توی انگلیسی هم وقتایی که مثلا گفته میشه IM BLUE. منظور اینه که من افسرده ام.
ولی البته فیلسوفان برداشت دیگه ای از این ظیف رنگی دارن و میگن این رنگ نشونه ی زندگی پس از مرگ یا زندگی دوباره است.
در هر صورت هر کدوم رو در نظر بگیریم با موضوع سنخیت داره و در نوع خودش جالبه ^_^ اگرم دقت کنید این رنگ بیشتر برای شخص جیمین یا توی موزیک ویدئو ی سیو می استفاده شده.
با پی بردن جیمین به تخت خالی یهو یاد هوسوک میوفته
و نشانه ی هوسوک
حالا حتما فکر میکنید که این چطوری نشانه ی هوسوکه و اصلا معنی روش چیه
EVA به معنای همون حوای خودمونه که برای همه ی ماها تقریبا حکم مادر رو داره و هوسوک همیشه خلا چی رو داشت؟
افرین^^
به این قرص های نارنجی سفید کپسول خالی گفته میشه
که اگر بخواید راجع بهش تحقیق کنید منابع زیادی رو پیدا میکنید به زبان انگلیسی .
طی یه سری داستان بعضی از مردم که از کپسول استفاده میکردن متوجه شدن که داخل کپسول خالی شده ، که اینکار رو یک سازمان مبارزه با مواد مخدر انجام داده بود . اما چیزی که جالبه اینجاست که بعضی ها از کپسول خالی برای تلقین استفاده میکنن :
The capsules used to create hypnosis, because some of these methods were only treatable mental illness
جمله ی بالایی گفته ی یکی از سایت هایی ه که درمورد این کپسول ها صحبت شده.
بعدش هم این تابلو که طبق اون نوت هایی که گفته بودم یاداور خاطره ی تلخی کودکی جیمینه
گرفتار شده در دروغ
من بیگناه رو برگردون
من نمیتونم از این دروغ خارج شم
لبخند من رو پس بده
منو از این جهنم نجات بده
من نمیتونم از این اشوب خارج شم
نجاتم بده
این به یه تنبیه تبدیل شده
متن شعری که اینجا شنیده میشه
RUN LYRICS
لطفا منو متوقف کن . لطفا راهنماییم کن. لطفا بذار نفس بکشم.
VERY SIMILAR TO SAVE ME LYRICS
من توی تاریکی خودم گرفتار شدم.و من مردم.
متن های نوشته شده توی تصویر/
بعد دوباره این تصویر و این اقاهه که میبینمش اعصابم خورد میشه چون نمیتونم بفهمم جیه/////////////
خلاصه کم کم جیمی شروع میکنه به فهمیدن (داوش خسته نباشی)
بارون ها بر عکس دارن میرن بالا و اینا همه نشونه ی برگشت زمانه
بعد دوربین توی یه قسمت زوم میکنه و اینم نشونه ی اگاهیهه
بعدش یه مچ کات جینگول میبینیم
و اب هایی که دارن میرن توی وان و جیمینی که انگار به گذشته برگشت.
فضاهای سفید دروغین جیمین رو رها کرده و اون درست مثل صحنه ی آغازین تیزر جونگکوک در همان تخت و فضای سیاه بیپایان تنها میمونه
پرده ها هم داره کنار میره
صحنه ی آخر جیمین داخل لوگوی نماد خودش قرار میگیره ، درحالی که در همون تصویر درختان کاج ایستاده و پایین پاهاش آب جریان داره .
کلاغ ها درختان کاج رو خیلی دوست دارن ، فضای پشتی جیمین قرمز شده ، همون قسمتی رو نشون میده که در تیزر جونگکوک کلاغ ها درحال پرواز بودن
شاید این مکان جاییه که قراره اعضا همدیگرو ملاقات کنن
کلید داستان...
دوباره به فضای اصلی برمیگردیم . صحنه هایی درهم میبینیم از سیب خوردن جیمین . و اگر دوباره دقت کنید جیمین حالتی از اغما و مرگ رو داره.
حالا جدی چرا سیب چرا خربزه نه؟
دیگه داستان اون سیب و ادم و حوا رو که میدونید انشاالله تازه یه اشاره ای به حوا هم که شد.
خوب دیگه اینجا مجبورم یه تیکه از کتاب رو بیارم.
توی کتاب شخصیت اصلی همون کاری که انسان های پاک براشون گناه و معصیت بود رو انجام میده و این حرکت برای اون نتیجه ی عکس داره؛یعنی به جای تنبیه یا سقوط ؛به هدفش میرسه. (نمیخوام خیلی وارد جزئیات بشم و گیجتون کنم)
بخاطر همین صحنه ی بعدی وقتی دوباره جیمین سیب رو گاز میزنه ما نشونه ای از پلیدی و گناه در او نمیبینیم بلکه
پوزخند کمرنگی بر لبهای جیمین نشسته.
دوربین همون ماها هستیم ، اون دوربین زاویه ی دید مارو بیان میکنه ، تا الان ما فقط ظاهر قضیه رو میدیدم و جیمین با اینکارش به ما گفت که رازهای پنهانی هم وجود داره..
برای همین هم بود که دوربین درست همراه با ما شروع به ضبط میکرد...
و در اخر لوگوی جیمین
#3 STIGMA
این اولین شکاف در ستونی بود که تمام زندگی کودکی ام برآن قرار داشت . ستونی که هر فرد قبل از آنکه بتواند به حقیقت وجود خویش برسد باید آنرا منهدم کند . این تجربیات همان خط حقیقی و درونی سرنوشت هر انسان است که از دیگران پنهان میماند . زخم یا جراحتی از این نوع شفا یافته و فراموش میشود لیکن در درون و خلوت روح زنده میماند و مرتبا از آن خون میچکد.
استیگما یک نشان برای اینکه مهر ننگ بر پیشانی یک شخص زده شود . دمیان این نشان رو داشت ، همینطور قابیل و سینکلر(شخصیت های کتاب) . اما اولین چیزی که از نشان در ذهن کسانی که این کتاب رو خوندن شکل میگیره دمیان ه .
تهیونگ یک شخص طرد شده از جامعه ، خانواده و اطرافیانه . کسی که با جامعه کشمکش داره و تنها چیزی که باعث میشد اون یک انسان شاد بمونه دوستاش یعنی شش عضو دیگه بودن .
اول این تیزر ما با تهیونگ مواجه میشیم که قصد داره طرحی رو از روی کرکره ی مغازه پاک کنه . تمامی تصویر ها بوسیله اون و نامجون کشیده شده . طرحی که تهیونگ اصرار در پاک کردنش داره ، تصویر آبراکس ه .
در کتاب دمیان آبراکس اینچنین توصیف شده : “خدایی را که ما ستایش میکنیم فقط نیمه رسمی ، مختار و روشن دنیاست ، درحالیکه ما باید قادر به ستایش تمام دنیا باشیم . بنابراین یا باید خدائی را داشته باشیم که شیطان را نیز شامل میشود و یا اینکه در کنار پرستش خداوند شیطان را نیز پرستش نماییم . آبراکس همانیست که هم شیطان است و هم خدا میباشد .”
خداست که کل رو شامل میشه ، اگر شروع از اوست پس پایان هم از اوست . اگر خالق تاریکی شب اوست ، روشنایی روز هم ازآن اوست .
تهیونگ به مرکز بازجویی برده میشه ، به چه جرمی هنوز هم مشخص نیست ، چون برای پاک کردن یک طرح شخصی دستگیر نمیشه پس موضوع برمیگرده به قبل از اینها ، یعنی به زمانی که اعضا هنوز درکنار هم بودن و اون به همراه نامجون طرح هایی رو میکشیدن .
ولی اینجا اگه دقت کنید تهیونگ داره میخنده (عجب)! چیزی که به ذهنم میرسه اینه که شاید منتظرشون بوده :"))
چرا تو با من این کارو کردی؟
خواهر من متاسفم.
حتی اگه پنهانش کنم،حتی اگه تبدیلش کنم،این از بین نمیره.
پس گریه کن.لطفا چشم های منو خشک کن.
روشنی ها لطفا جرم های منو پاک کنید.
عمیق تر
تاریک تر
احساس میکنم دارم میمیرم.
منو تنبیه کن.
جرم هامو ببخش.لطفا.
ترجمه ی چیز هایی که شنیده میشن.
با اینکه تهیونگ واقعی نشسته پشت میز پلیس ولی افکارش سمت و سوی دیگه ای هستن و با هر جواب دروغی که میده (مثلا میگه خانواده ای ندارم) مشوش تر میشه.
دوباره تصویر EVA!
///
قضاوت با خودتون ولی عاشق نور پردازیشونم... خیلی لامصبه
طی خلل حرف های پلیس دوباره یاد خواهرش و پدرش افتاد...
اقا یه لحظه بیاید نزدیک میخوام یه چیزی بهتون بگم
اگه یه لحظه از فاز تئوری بیایم بیرون چیز های باحالی میبینیم
شما قاب بندی رو دارید؟؟؟؟؟ ادم دلش میخواد زوزه بکشه (شمارو با این زوزه ی گرگ مریض تنها میذارم))))
یه چیز دیگه ای هم که هست اینجاست
من خودم تا الان 1000 بار اینا رو دیده بودم ولی الان که میخواستم سکانس هارو دونه دونه برای شما اسکرین بگیرم متوجه این شدم
نگاه کنید اینجا پدره مشروبو بلند میکنه و داره میخوره
بعد
بلافاصله یه مچ کات تمیز میخوره و پلیس ه داره اب میخوره!!!!!!!!!!!
شاید بگید این چیز مهمی نیست آمآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ باید خدمتون عرض کنم همین توجه به جزئیات و تمیز کارکردناست که قشنگه... و یه کارو از بقیه متمایز ...
در ضمن میتونه بازم یه پارادوکس باشه بین بد و خوب//
خوب
ادامه
نماد سگ سفیدی که سمت تهیونگ میاد و باعث لبخندش میشه تمام چیزهای پاک و روشنی توی این دنیاست ، تمام اونچیزی که الان قادر به داشتنش نیست .
بعد قفس داره سمتش میاد . افکارش دارن اونو به زانو در میارن.
این صحنه اشنا نیست؟؟ توی موزیک ویدئوی DANGER شاهدش بودیم!
اگه متوجه نشدید باید بگم برنامه ریزی توی حلقم/تامام.
سگ رو داریم که داره از کادر خارج میشه
یعنی تموم شد ا زاین به بد خوشبختی رفت... یه نشانه ی دیگم که نشون میده این سگه انتزاعیه اینه که سگه هم داخل قفس و میله ها بود و اگه واقعی بود عملا امکان خروج نداشت.
بعد ار سکانس قبل و گرفتاری فکری تهیونگ و به بن بست رسیدن از این که خودش تنهایی دیگه امکان کمک به خودشو نداره به دنیای واقعی بزگشت.
و از پلیس درخواست تلفن کرد= کمک گرفتن از بقیه
خوب این پارت هم تموم شد
و لوگو های تهیونگ
خوب
به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقی است...
از دیروز که سرم خلوت شد اول یه دوساعت لش کردم.بعد اتاقمو مرتب کردم و نشستم پای لپتاپ. اول اون دوتا پست قبل رو گذاشتم و از دیشب ساعت 10 اینا تا الان که سات 3 و نیمه ظهره دارم اینو مینویسم.البته اگه خواب شب و صبح که یه سر رفتم بیرون رو فاکتور بگیریم.
به هرحال امیدوارم که خوشتون اومده باشه منم سعی کردم تا حدددد ممکن واضح بنویسم. 3 تا از 7 تا رو گذاشتم و 4 تای بعدی رو هم همین دوسه روز خواهم گذاشت...
پس
فعلا خودافیظ
اها در اخر هم اینو ببینین و با حال خوب از اینجا خارج شید XD
میدونم این قضیه مال 500 سال پیشه ولی من خودم هر چند وقتی دلم برای ریمیکسش تنگ میشه یا اون زیرنویس اینگلیسیش که خود خداست.